نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
عشق من ! بیا متفاوت باشیم...


مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت،
 
دوست داشته باشم. و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد
 
دوست داشتن تو نیز باشد...

همسفر!

در این راه طولانی

که ما بی خبریم

و چون باد می گذرد،

بگذار خرده اختلاف هایمان، با هم باقی بماند

خواهش می کنم !

مخواه که یکی شویم
، مطلقا یکی.

مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت،
 
دوست داشته باشم.

و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن
 
تو نیز باشد.

مخواه که هر دو، یک آواز را بپسندیم.

یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را

و یک شیوه نگاه کردن را.

مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویاهامان یکی.

هم سفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست. بلکه دلیل توقف است.

عزیز من !

دو نفر که عاشق اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است؛

واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی
 
 قله ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب

سفالی را دوست داشته باشند.

اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق.

و یکی کافیست.

عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است.

اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

من از عشق زمینی حرف می زنم، که ارزش آن در "حضور" است،

نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

عزیز من !

اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد.

بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.

بخواه که همدیگر را کامل کنیم، نه ناپدید.

بگذار صبورانه و مهرمندانه، درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست،
 
 بحث کنیم.

اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.

بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند، نه فنای متقابل.

اینجا، سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست.

سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگیست.

بیا بحث کنیم.

بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.

بیا کلنجار برویم.

اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.

بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگی مان را، در بسیاری
 
 زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم

دوگانگی، شور و حال و زندگی می بخشد،

نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،... حفظ کنیم

من و تو، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.

و حق داریم، بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم،
 
 بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من !

بیا متفاوت باشیم ...

این دست نوشته بخشی از یكی از نامه‌های نادر ابراهیمی - داستان نویس معاصر ایرانی - به همسرش بود. توصیه می کنیم كه همه زوج‌های ایرانی این نامه را چندین و چند بار و نه به ‌تنهایی بلکه با هم و در كنار یكدیگر ‌بخوانند.


:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
روانشناسی سازها
 
ساز مورد علاقه تون چیه ؟

ویلون:

شما فردی بسیار زیرک و باهوش هستید و متوجه نکاتی می شوید که دیگران از آنها
غافلند. به زبان ساده یعنی مو را از ماست می کشید .باید در مسیر زندگی خود پا پیش
بگذارید تا بتوانید موفق شوید و قبل از انجام هر کاری درباره ی آن بیندیشید تا
موقعیت های خوب را شکار کنید. غرور شما قسمتی از شخصیت شماست پس نه به
 راحتی آنرا زیر پا بگذارید و نه آنرا سر سختانه برای خود حفظ کنید.خوشبختی شما
در گرو استفاده ی به موقع از لحظه هاست، لحظه و زمان را از دست ندهید.

دف:

از ارتباط با خداوند لذت می برید و این امر نشأت گرفته از اندیشه های عارفانه ی
شماست . در ذهن و افکار خود به سیر و سفر می پردازید و این سفر نه به معنای
 سفر از شهری به شهر دیگر، بلکه از عالمی به عالم دیگر است. شما دوست
دارید که در آن عالم لحظاتی را سپری کنید، در آنجا بغض خود را بشکنید و خالصانه
 با خدای خود حرف بزنید..شاید فکر می کنید خدا شما را فراموش کرده است اما
خدا بندگانش را هرگز فراموش نمی کند.

گیتار :

به اصطلاح شما فردی سرزنده و فعال هستید.در ارتباط خود با دیگران به دنبال
واژه های درشت نمی گردید. شاید گاهی برای صحبت کردن از احساسات خود دچار
 مشکل می شوید ولی سعی کنید تا از آنچه هستید راحتتر باشید.کلام شما ساده اما
 دلنشین است و یکی از ویژگیهای شما آن است که اگر کسی را دوست بدارید
نمی توانید به راحتی او را فراموش کنید. روابط اجتماعی مناسبی دارید و به
شب های پر ستاره علاقه مندید.

آکاردئون:

وجود شما سراسر از عشق است و شما عاشق دوست داشتن هستید.آنچه که شما
گم کرده اید و به جستجوی آن می پردازید درون شما وجود دارد.به اطراف خود
بیشتر توجه کنید، گم کرده ی شما بسیار نزدیک به شماست، سعی کنید مهار زندگی
خود را در دست داشته باشید تا آن را بیشتر رام کنید.


شیپور :

شما یک انسان خوش نشین هستید. دیگران فکر می کنند به راحتی می توانند
 به درون شما پی ببرند اما به واقع خلاف این موضوع است. با آنکه به طور
غیر مستقیم در حل مسائل خود از دیگران کمک می گیرید اما سعی کنید تا از
 اندیشه های دیگران نیز به طور مستقیم بیشتر استفاده کنید.

پیانو:

شما شخصیت آرامی دارید.تفکر منحصر به فرد شما، شما را از دیگران متمایز
می کند.آرزوهای شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک وبین این دو ستاره ای از
 آرزو برای شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند.تخیل زیبایتان توانایی
 آنرا دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را
 تأیید نکنند.

سه تار:

اندیشه های عارفانه ای دارید.به آینده بسیار می اندیشید وآن چه در اطراف شما
 می گذرد برای شخصیت شما اهمیت کمتری دارد.در اثبات حسن نیت خود سعی و
 تلاش می کنید ودر بعضی مواقع دست از آن برمی دارید.انسان مستعدی هستید و
این به آن معناست که با کمی تلاش می توانید به قله های دست نیافتنی، برسید.
البته بسیار خیال پرداز نیستید و دنیای ذهنی شما یک دنیای دست یافتنی است.

ارگ:

شما یک فرد کاملا״ احساساتی هستید.با آنکه در بعضی مواقع آنرا بروز نمی دهید
اما به این فکر می کنید که آیا کسی که دوستش دارید نیز به شما می اندیشد؟ بدانید
که او نیز شما را تا حد امکان دوست دارد.حس و نوع عشق شما از عشق های
صادقانه است که شاید برای کمتر کسی اتفاق بیفتد.

سنتور:

رفتار شما بسیار دلنشین است اما گاهی دیگران را از خود می رنجانید و این
به دلیل شرایطی است که برای شما به وجود می آید. همیشه فکر می کنید که
 دیگران شما را درک نمی کنند اما این قضاوت در برخی موارد اشتباه است.یک
 نکته ی مهم دیگر این است که برای رسیدن به مقصد باید صبر پیشه کنید و جالب تر
 آن که خود نسبت به این موضوع آگاه هستید.


:: بازدید از این مطلب : 408
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

- هرگاه دیدی کسی به آبروی دیگران می تازد سعی کن ترا نشناسد .


- در گفتن عیب کسی شتاب مکن شاید خدایش بخشیده باشد- نهج البلاغه


- آنچه نمی دانی نگو و آنچه لازم نیست بر زبان نیاور-نهج البلاغه


کلمات جادویی


-ویرانگرترین کلمه تمسخر است دوست داری با تو چنین کنند ؟


- بیرحمترین کلمه تنفر است از بین ببرش .


- زشت ترین کلمه دو رویی است یکرنگ باش .


- عمیق ترین کلمه عشق است به آن ارج بنه .


نه کسی هرگز چون تو بوده و کسی چون تو خواهد بودتو یگانه ای و

 بدیع و هرآنچه از تو چنین موجود بی همتایی ساخته در خور عشق

است و تحسین ...


نکته های کوچک زندگی ( اچ جکسون براون )


- از دانش آموزانی که برای بدست آوردن مخارج درسی شان آدامس

و آبنبات و خوراکی می فروشندخرید کن .

- همیشه کسی هست که از نظر رفتاری تو را الگو قرار دهند

 پس سعی کن باعث گمراهی دیگران نشویaliafsari

بعضی ها گریه نمی کنند اما از چشمهایشان معلوم است که اشکی به بزرگی

 یک سکوت گوشه ی چشمشان به کمین نشسته ...

كوچك باش و عاشق ... كه عشق میداند آئین بزرگ كردنت را. بگذار عشق

 خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با كسى.



:: بازدید از این مطلب : 377
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

مورچه و سلیمان


روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...

چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست ...

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با تـوست...



:: بازدید از این مطلب : 356
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

یادمان باشد اگر شاخه گلی را  چیدیم        وقت پرپر شدنش سوز و نوایی  نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست        گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم

یادمان باشد   سر    سجاده ی عشق       جز برای دل   محبوب    دعایی  نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها   ماند       طلب عشق ز هر بی سر و پایی  نکنیم

يادمان باشد از  امروز خطايي  نکنيم       گرچه در خویش شکستيم صدايي نکنيم



:: بازدید از این مطلب : 430
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
زندگی زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد

و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون

نسازد زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب

کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای

وحشی نروید زندگی زیباست اگر لب خوفناک تیرها ، خون بیدهای مجنون را

در جام سبز لیلای چمن نریزد و دست بی خبر طوفان ، گل خواب را در صدف

آبی باغ پرپر نکند زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته

دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی

حصارهای شب سفر کنند زندگی زیباست اگر خرمن هستی جنگل در خشم آتشین

تندر نسوزد و خاکستر سیاه مرگ تن پوش درختان بی پناه و محزون نگردد

زندگی زیباست اگر پری مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخیزد و در

معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند زندگی زیباست اگر هوای

نگاه تو از آه سینه سوز خاکهای افسرده بارانی شود و مسیح دستانت در کالبد

دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد زندگی زیباست اگر من و تو در کشتزار

قلبمان گلی بکاریم که هیچ کس را یارای چیدن آن نباشد و هیچ اشکی جز اشک

شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید زندگی زیباست حتی برای تو که هم

آغوش رنج و حرمانی و آفتاب شادی رابه خنجر زهر آلود شب غم سپرده ای

آری زندگی برای تو نیز زیباست زیرا روزی مهمانی عزیز در خانه دلت را

خواهد زد و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد مهمانی که

عشق نام دارد.



:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
بالاخره قطار جشن‌های گوناگون باستانی به ایستگاه آخر رسید و از فردا موسم کار و تلاش آغاز می‌شود؛ ‌ قطاری که از جشن شکرانه درو (مهرگان) در سال گذشته به راه افتاد و پس از سپری کردن چله بزرگ و کوچک، شب یلدا، اسپندارمذگان و چهارشنبه سوری به نوروز بزرگ رسید و حالا قرار است که با جشن امروز، حسن ختام خوبی داشته باشد.


بر خلاف باور عامه که «سیزده به در» را در رفتن از نحوست عدد سیزده معنی می‌کنند، بسیاری از محققین این روز را خجسته و مبارک دانسته‌اند و آن را مترادف رفتن به در و دشت می‌دانند (علامه دهخدا، واژه «در و دشت» را مخفف «دره و دشت» می‌داند؛ ‌ «چو هر دو سپاه ‌اندر آمد ز جای *** تو گفتی که دارد در و دشت پای» یا «به کوه و در و دشت خیمه زدند *** سپهدارشان دیده‌بان برگزید» فردوسی)

عدد فرخنده؛ عدد نحس!

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه (به فارسی: اثرهای مانده از قرنهای گذشته) جدولی برای سعد و نحس بودن روز‌ها دارد که در آن جدول در مقابل روز سیزدهم نوروز کلمه «سعد» به معنی نیک و فرخنده آورده شده است؛ درست همانگونه که در گذشته‌های دور، سیزدهم هر ماه خورشیدی را «تیر روز» می‌نامیدند و به فرشته‌ای (امشاسبند) بزرگ نسبت می‌دادند که در پهلوی «تیش‌تر» نام داشت.

اما اختلاف بر سر خوش یمن بودن عدد سیزده یا نحس شمردن آن زمانی کلید خورد که اعراب به این سرزمین حمله کردند و با خود بخش‌هایی از فرهنگ سامی را به ارمغان آوردند که ۱۳ یکی از اعداد نحس آن محسوب می‌شود؛ و البته مدتی بعد، حکومت به دست صفویان افتاد و نفوذ فرهنگ اروپاییان خرافه پرست نیز در قطعی شدن این چرخش به سمت نحسی بی‌تاثیر نبود.

تاریخچه سیزده به در


 

همانطور که پیشینه جشن نوروز را از زمان جمشید می‌دانند، درباره سیزده به در هم روایت هست که: «... جمشید، شاه پیشدادی، روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم خیمه و خرگاه بر پا می‌کند و بارعام می‌دهد و چندین سال متوالی این کار را انجام می‌دهد که در نتیجه این مراسم در ایران زمین به صورت سنت و آیین درمی آید و ایرانیان از آن پس سیزده به در را بیرون از خانه در کنار چشمه سار‌ها و دامن طبیعت برگزار می‌کنند...»

اما برای بررسی دیرینگی این جشن از روی منابع مکتوب، تمامی منابع مربوط به دوران قاجار می‌باشند و از همین رو برخی پژوهشگران پنداشته‌اند که این جشن بیش از یکی دو سده دیرینگی ندارد اما با دقت بیشتر در می‌یابیم که شواهدی برای باستانی بودن این جشن هست: بر پایه قواعد مردم‌شناسی، تنوع و گوناگونی شیوه‌های برگزاری یک آیین، و دامنه گسترش فراختر یک باور در میان مردمان نشان دهنده دیرینگی آن است؛ همچنین مراسم مشابه‌ای که به موجب کتیبه‌های سومری و بابلی از آن آگاهی داریم، آیین‌های سال نو در سومر با نام «زگموگ» و در بابل با نام «آکیتو» دوازده روز به درازا می‌کشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت برگزار می‌شده و بدین ترتیب تصور می‌شود که سیزده به در دارای سابقه‌ای دست کم چهار هزار ساله است.

پایان حتمی سرما و آغاز موسم کار و فعالیت

جشن‌های باستانی این سرزمین ویژگی‌های جالبی دارند که‌گاه منحصر به فرد هستند؛ من جمله اینکه همواره در بین اقوام و مذاهب مختلف یگانه بوده و به رسمیت شناخته می‌شده‌اند وکارکردی ملی داشته‌اند، اما سیزده به در از این رو با بقیه جشن‌ها متفاوت است که از یک سو در انتهای زوال سرما قرار گرفته و از سوی دیگر، با آغاز فصول گرم سال و شروع کشاورزی در سال نو همزمان است و همین گزاره نیز می‌تواند در رد کردن فرضیه نحس بودن این روز مورد استناد قرار بگیرد.


از سوی دیگر کافی است که جایگاه بسیار مهم کشاورزی در جوامع گذشته را در ذهن مرور کنیم تا دریابیم که آغاز فصل کشت و کار چه پتانسیل خوبی برای جشن گرفتن محسوب می‌شده؛ فارغ از اینکه هنوز هم فرارسیدن این روز برای بسیاری از کشاورزان به معنی آغاز تلاش و زحمت برای کشت و کار است.



دور انداختن سبزه ها هم به این دلیل بود که ایرانیان باستان عقیده داشتند بدی ها و مریضی ها در این سبزه جمع شده و با به آب دادن یا به دور انداختن آن این پلیدیها و مریضی ها را از خود دور می کردند .

 

سیزده به در مبارک!



:: بازدید از این مطلب : 442
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
 
 
 
ای خوشا قدری طلا از پای تا سر داشتن
 
اندکی الماس حتی قدر یک مول داشتـن
 
همچو سدیم از برای عشق ید پرپر شــدن
 
چو ن کلر در سر هوای هاش مثبت داشتن
 
سخت ماندن در قبــال مشکلات زندگــــی
 
نی چو الکانها هوای شعله در سر داشتن
 
دوستی با دیگران چون عنصر خوب نهـــم
 
نی چو ارگون منزوی وگوسه گیری داشتن
 
نیکنامی ونجابت چون گروه هشتمین
 
همچو اهن درسر فکر مثبت داشتـــن
 
همچو همپوشانی سیگما که خیلی محکم است
 
در رسیدن به هدف تصمیــــم راســــــخ داشتـــــن
 
 
(دوستان عزیز باسید شیمی بلد باشید تا بتوانید
 
معنی شعر بالا را بفهمید)


:: بازدید از این مطلب : 545
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

(طنز) شب امتحان در خوابگاه دختران و پسران

 

شب – خوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول:

 

(دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را

در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو

بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر

جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! (بر شـدت گریه

 افزوده می شــود)

شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد

بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای

امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر

سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟

فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و

دوستـاش بلـند کنـم؟!!

 شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم!

 ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه.

فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح،

ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد.

اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با

اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟! 

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار

کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه ازحـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

 فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ

ها خامـوش می شود.)

 

شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:

 

(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در

حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه

است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد

اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟

مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای

نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر

 قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!   

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی

 پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما

پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟

 کار از محکـم کاری...

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت

زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود.

پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)  

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!

 و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور

 می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.



:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد

تکنیک آواز خوانی (۱)

 

فن یا تکنیک آوازخوانی چیست؟ عبارت است از تسلط بر تنفس صحیح، داشتن

حنجره ای کاملا آزاد ، قدرت به کارگیری آگاهانه حفره های تشدید صوت،

مهارت در تلفظ   دقیق کلمات و چالاکی عضلات مربوط  به آن و رابطۀ آنها

با تنفس و قدرت شنوایی  دقیق اصوات و ادای صحیح آنها.

هنرمند کسی است که بتواند فن هنری را که آموخته است با استعدادها و

قدرت خلاقه خود در هم آمیزد تا حقیقتی  را که برای گفتن دارد به بهترین و

مناسبترین وجه  بیان کند.  تکنیک آواز عبارت است از تسلط بر فن

آوازخوانی ودر مورد هنرمند آوازخوان به کارگیری این فن برای بیان

احساسات نهفته در یک آواز و به گونه ای آفرینش دوبارۀ آن هنگام خواندن.

از تعریف بالا می‌توان این نتیجه را گرفت که پرورش خواندن عبارت است

از انجام دادن تمرینهایی هدفمند، جدا از یادگیری یک ترانه یا گوشه های

یک دستگاه  یا تصنیف برای فراگیری تنفس صحیح، آزادسازی صدا از هر

گونه تنش مزاحم و بازدارنده، قوی کردی و متحرک کردن عضلات مربوط

به گفتار ، پرورش شنیدن صحیح اصوات و ادای دقیق و تمیز آنها.

بیشتر دست اندرکاران موسیقی ایرانی خصوصا خوانندگان و آموزگاران

آواز ایرانی بر این گمانند که یا صدایی تحریر دارد یا ندارد. این طرز تفکر

باعث شده است که خواندن آواز تنها در انحصار عده ای معدود که فقط این

آموزگاران صلاحیت آنها را تشخیص  می‌دهند باقی بماند و افراد دیگر با

این باور که صدایی انعطاف ناپذیر و بدون تحریر دارند ، چیزی که به گمان

این آموزگاران غیر قابل علاج است، از یادگیری این هنر والا محروم بمانند.

این آموزگاران به خود زحمت پرداختن به  نکات زیر را نمی‌دهند:

چرا صدایی تحریر دارد و صدایی دیگرتحریر ندارد؟ چرا  صدایی نرم و

متحرک و پرانعطاف است و صدایی دیگر سفت و پرتنش؟ چرا یک صدا

با ظرافت و مهارت  قادر به اجرای  تحریرهای موسیقی ایرانی است و

صدایی دیگر با ظرافت و مهارتی کمتر؟  و اصولاً امکان رسیدن به انعطاف و

ظرافت در اجرای تحریرها برای صدایی که این توانایی را به طور طبیعی

ندارد یا به طور محدود آن را دارا است وجود دارد یا نه؟

باید بدانیم که اصولا شرایط طبیعی برای تمام کسانی که از سلامت حنجره 

برخوردارند برای آموختن و پرورش خواندن موجوداست، ساده تر گفته  شود

قدرت خواندن به طور طبیعی و مادرزادی به هر انسانی داده شده است.

چنانچه ارگان آواز را نیز مانند یک ساز مجسم کنیم که در بدن ما قرار دارد

اجزای اصلی تشکیل دهنده آن عبارتند از: دستگاه تنفس، دستگاه صوتی یا

حنجره که منبع تولید صدا می‌‌باشد، حفره های تشدید صوت و اندام گفتار.

این مجموعه که از قسمت زیرین ماهیچه های شکم شروع و تا بالای کام

ادامه میابد تنها با وحدت و عملکرد هماهنگ خود ارگان آواز را تشکیل میدهند.

دستگاه تنفس شامل: ماهیچه های شکم ،قفسۀ سینه ـ که خود شامل  پردۀ دیافراگم،

دنده هاو ماهیچه های بین آنها، ششها، نای و قسمتی از ستون فقرات و

ماهیچه های پشت است .

دستگاه صوتی یا حنجره که شامل تارهای صوتی و استخوانها و غضروف های

مربوط به آن است در میان گروهی از ماهیچه ها که آن را میان خود نگاه

داشته اند در بالای نای به اصطلاح آویزان است.

مهمترین حفره های تشدید صوت دهان و حفره بینی و سینوسها هستند علاوه

بر آن حلق و قفسه سینه نیز خود تا حدودی به تشدید صدا کمک می‌کنند.

اندام گفتار مجموعه ای است از ماهیچه های کوچک و بزرگ آرواره ها،

لبها، زبان و کام  که برای شکل گیری صامت ها و مصوت ها بکار گرفته می‌شوند.

یادآوری می‌کنم در این مقاله  از پرداختن به جزییات خودداری می‌شود و به

معرفی کلی ارگان آواز بسنده شده است.

انعطاف ناپذیری وپرتنش بودن صدا به ضعف کلی بدنی و قدرت و  انرژی

اندک ماهیچه‌ها  بخصوص ماهیچه‌های مربوط به ارگان آواز بازمی‌گردد. هر

ماهیچه ای از بدن که مرتباً به کار گرفته نشود به تدریج قدرت خود را از دست

می‌دهد و ضعیف می‌شود، این قانون برای ماهیچه‌های ارگان آواز نیز صادق

است. به عبارتی پرورش خواندن به تدریج ماهیچه‌های مربوط به آن را که به

مرور زمان به دلیل به کارنگرفتن  قوت خود را  از دست داده‌اند باردیگر قوی

وچالاک کرده و ازتنش ها آزاد می‌کند تا حنجره بتواند عملکرد طبیعی و زنده‌ای

را که در خود نهفته دارد بدون مزاحمت انجام دهد. 

تمرین های بی هدف، بی جا و ناهماهنگ با توانایی ها و نیازها نه تنها در

پرورش صدای هنرجو بی تاثیرند بلکه در بیشتر موارد خود باعث تنش و

سفتی عضلات می‌گردند. لذا  توصیه می‌شود پرورش خواندن را نه به صورت

گروهی بلکه به گونه انفرادی بکاربندیم چون تمرینی که برای یک هنرآموز

ضروری است شاید برای دیگری بیهوده باشد.

وسعت صدای هر فرد بسته به ساختمان حنجرۀ او به طور طبیعی تعیین گردیده

است و فقط در این محدوده هر صدا می‌تواند با حداکثر توانائی و تحرک خود

طبیعی ترین و خوشایندترین کیفیت و طنین را دارا باشد. هر گونه سعی خواسته

یا ناخواسته برای نادیده گرفتن این پدیدۀ طبیعی باعث ایجاد تنش و نهایتاً صدمه

دیدن صدا می‌گردد. تقسیم کردن صدای انسانها فقط به دو گروه صدای زنانه و

صدای مردانه روش دقیقی نیست، زیرا نزد هر یک از این دو گروه تقسیمات

فرعی دیگری نیز وجود دارند ( برای نمونه صدای زنانه که به طور کلی به

سه گروه صدای زیر ،میانی و بم زنانه تقسیم می‌گردد) . بعلاوه باید میان صدای

بزرگسالان با کودکان و نوجوانان تفاوت قائل شد. تمرینها یا حتی روشی که

برای آموزش صدای بزرگسالان در نظر گرفته می‌شوند در بیشتر مواقع  برای

صدای لطیف و حساس کودکان و جوانان مناسب نیستند زیرا آمادگی کودکان

برای تقلیید بی چون و چرا، حتی از روش خواندن اشتباه آموزگاران، آنها را

از گزند آسیب های جدی و غیر قابل علاج مصون نگاه نمی‌دارد.

آموختن تنفس صحیح اولین قدم در راه پرورش صداست. تنها با تنفس صحیح

است که حنجره عکس العمل سالم نشان داده و آماده برای خواندن می‌شود.

کیفیت تنفس وپرانرژی بودن یا نبودن آن تعیین کنندۀ برد،نفوذ و قدرت  صدا است.

تنفس صحیح و آگاهی بر رابطۀ آن با عملکرد سالم دستگاه صوتی برای سلامتی

و پرورش صدا ی خوانندگان یا کسانی که بکارگیری صدا جزئی از حرفه‌شان

میباشد، مانند هنرپیشه‌ها ، آموزگاران و گویندگان ، ضروری است.

تمرین های مربوط به گفتاربرای قوی و ماهر کردن، سرعت عمل بخشیدن و

تحت کنترل درآوردن عضلات مربوط به آن است. حرکاتی که برای ادای

واژه ها صورت می‌گیرند بایستی بسیار ظریف ومتمرکز در محوطۀ کوچکی

در قسمت پیشین دهان باشند. ادای واژه ها در قسمت پسین دهان، حلق ، گلو و

به کارگیری بیش از حد آرواره ـ چیزی که نزد بیشتر خوانندگان آواز ایرانی

مشاهده می‌شود ـ نه تنها تلفظ روشن و واضح آنها را مشکل می‌کند بلکه باعث

ایجاد مزاحمت و تنش در ماهیچه های نگاهدارنده حنجره شده و طبعا عملکرد

آزاد آن را مختل کرده و در نتیجه سدی خواهد بود برای ادای نرم و ماهرانۀ

ظرائف آواز ایرانی. هر گونه تنش در ناحیۀ لبها، دهان، آرواره، کام و قسمت

پسین زبان و حلق حتی اگر ناچیز هم باشدنه تنها تحرک صدا را ، بلکه طنین آن

را  نیز محدود می‌کند و از آزادی آن می‌کاهد.

بنابراین هدف از تلاش برای تسلط بر  فن آوازخوانی چیزی نیست به جز

آزاد کردن  تدریجی صدا و ارگان آواز از هر گونه تنش بازدارنده ، قوت

بخشیدن به ماهیچه های مربوط به آن و رسیدن به صدایی رسا ،باز ، پرتحرک ،

سرزنده و پراحساس با توانایی برانگیخته شدن حساس، که با حداکثر توانایی خود

ـ بدون نشانه های فرسودگی ـ سالهای زیادی امکان کاربرد زندۀ آن برجای بماند.

در حقیقت در یک روند صبورانۀ جستجو در خود، انسان صدای حقیقی خود را

که در خود نهفته دارد به تدریج کشف می‌کند و آن را از بند رها می‌سازد.



:: بازدید از این مطلب : 518
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
 

در آمدی بر آواز (۲)

 

آواز به طور کلی به صوت و صدا مربوط است. در موسیقی به آهنگ و صداهای

 موزون زیر و بم که از گلوی انسان خارج می شود، آواز می گویند. آواز

خواندن از جمله هنرهایی است که در همه دنیا طرفداران فراوانی دارد. این هنر

همه دنیا را به هم نزدیک می کند.

زبان آواز نه زبان مس شناسد نه  فرهنگ و قشر خاصی محدود است.

هنر موسیقی و آواز هنری است که حتی در کودکان نیز تاثیر دارد.

زبان موسیقی زبان بین المللی است. همه مردم قلبا هنر موسیقی را دوست

دارند و تعدادی نیز عاشق خوانندگی و آواز هستند. فاصله میان فرهنگ ها،

کشورها و ملل را می توان با تارهای موسیقی از بین برد.

همان طور بارها در بخش های مختلف یادآور شده ایم، هنر منعکس کننده

احساسات، عواطف و افکار هنرمند است. در یک اثر هنری می توان به

خوبی احساس هنرمند آن را درک کرد. هنر آواز نیز همچون دیگر هنرها،

ارتباط مستقیم با احساسات خواننده دارد. هنر آواز مدام در حال به روزشدن

است و تکنیک های جدیدی به آن اضافه می شود. خواننده های حرفه ای

اهمیت به روز بودن را به خوبی درک کرده اند و همیشه در حال یادگیری و

پیشرفت هستند.

آواز فعالیت پیچیده ای است و به هیچ وجه به آن آسانی که به نظر می رسد، نیست.

برای خواندن آواز باید به خوبی تکنیک های آن را بدانید. آواز متدهای متعددی

در سراسر دنیا دارد. هنرمندان این هنر نیز روش ها و سبک های مختلفی

برای اجرای خود دارند. این هنر به آپ دیت بودن نیاز دارد. هنرمند باید همه

تکنیک ها و قواعد آنها را به خوبی بداند تا بتواند بهترین و مناسب ترین

سبک و نوع آن را انتخاب کند.

برای آگاهی از تکنیک های روز جهان می توان از اینترنت کمک گرفت.

اطلاعات زیادی در دنیای مجازی در رابطه با هنر، موسیقی و آواز وجود

دارند. وب سایت هایی که این اخبار را در خود گنجانده اند، مقاله های آموزشی

مناسبی نیز در زمینه های مختلف هنر برای کاربران مهیا کرده اند.

هنرمندانی که تمایل دارند در زمینه آواز موفق باشند، باید حتما از همه

تکنیک های روز دنیا نیز آگاه باشند. آنها می توانند اطلاعات مورد نیاز خود

را از سایت های هنری متعددی که در اینترنت هستند، بگیرند. البته باید

توجه داشته باشید که اینترنت و مقاله های موجود در وب سایت ها، ساده ترین

راه برای آشنایی با موسیقی و آواز است. دوستداران این هنر می توانند

از کلاس ها و موسسه های آموزشی استفاده کنند. در اینگونه کلاس ها،

معلم های کارآمدی حضور دارند که تجربیات کاری خود و قواعد آواز خوانی

را به تدریج در اختیار این هنر می گذرانند.

آن دسته از افرادی که تازه ابتدای راه یادگیری هنر آواز هستند،  باید در

مرحله نخست، روی کیفیت صدای خود کار کنند. این هنرمندان با کمک

های خبره، یاد می گیرند چگونه صدای خود را تقویت و کنترل کنند.

از آنجا که آواز طرفداران زیادی در دنیا دارد، همیشه در حال پیشرفت و بهتر

شدن است. متدها و روش های جدید موسیقی بیشتر در اجراهای زنده

کنسرت ها استفاده می شوند. این در مورد آهنگ های جدید خواننده ها نیز

مصداق داد. به طور مثال، خواننده ای که تصمیم به عرضه آلبوم جدید دارد،

یک یا دو آهنگ آن را در کنسرت ها به طور زنده اجرا می کند. آواز

انواع مختلف دارد. به طور مثال، آوازهای کلاسیک اروپایی و آوازهای اپرا 

به گونه ای هستند که خواننده و اجرا کننده به قدری آواز را پر و تکنیکال

می خوانند که به دیگر آلات موسیقی نیازی نیست. صدای خواننده های

هنر آواز را بر اساس فاکتورهای مشخصی همچون وزن صدا، جنس، وسعت

صدا، طنین صدا و قابلیت تغییر آن دسته بندی می شود. البته آزمایش های

علمی دیگری نیز در تعیین نوع صدا دخیل هستند.

صدا اصولا به 7 دسته مختلف دسته بندی می شود. سه دسته آنها به صدای

خانم ها و 4 تای دیگر به صدای مردها تعلق دارند. مزو سوپرانو، کنترالتو

و سوپرانو سه نوع مختلف صدای خانم ها هستند. در حالی که انواع

تِنور، باریتون، باس و کانترتِنور مخصوص صداهای آقایان است. از آنجا

که صدای مردها بعد از بلوغ تغییر می کند، آن را نیز به عنوان صدای زیر

می شناسند. نوعی از تقسیم بندی به نام Vocal وجود دارد که مخصوص

دسته سرایندگان است. این سبک با توجه به جنسیت گروه سرایندگان به دو

دسته صدای زیر و بم تقسیم می شود.  همیشه صداهای زیر و پایین آسان تر

از صداهای بم و بالا اجرا و ادا می شوند.

خواننده ها نیز بر اساس نوع موسیقی به چند دسته پاپ، جاز، بلوز،

کانتری، سولو، فولکلور دسته بندی می شوند. البته این دسته بندی بر

اساس و استاندارد خاصی صورت نگرفته است. تشخیص صدا با استفاده

از تکنیک های آوازی که با ابزار سنجش صدا صورت می گیرد.

آواز ژانرهای مختلفی دارد از جمله آنها می توان به پاپ، هنری، ملی و

تلفیقی اشاره کرد. البته همه این ژانرها، زیرمجموعه های مختلفی نیز دارند.

آواز تاثیرات مثبتی نیز از نظر سلامت بر بدن خواننده دارد. هنرمندان

آواز باید حنجره و ریه خود را تقویت کنند و بر تنفس خود نیز کار کنند.

آواز، هنری است که برای اجرای آن باید بدن سالم داشته باشیم. باید ورزش

کرد. باید ریه سالم داشت. البته آواز از طبیعت گرفته شده است. حیوانات و

 پرندگان نیز آواز می خوانند و این هنر مختص انسان نیست. علاوه بر آن،

می توان صدای آب را نیز نوعی موسیقی و آواز طبیعت به شمار آورد.

هنر آواز از دل طبیعت برآمده است و همه اجزای طبیعت را در خود دارد.

 



:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی افسری نژاد
بهتر است بدانیم...............
 

بدانیم که؛ تا روزی که بخشیدن را یاد نگرفته‌ایم، زندگی کردن را نخواهیم آموخت.

بدانیم که؛ برای غالب شدن بر عادت زشت شکایت کردن، باید برکات زیبای خداوند را بشماریم.

بدانیم که؛ خدا می‌خواهد در هر لحظه‌ای برای هر یک از ما همه چیز باشد.

بدانیم که؛ آنچنان که جواهر بدون ساییدن براق نمی‌شود، ما هم بدون درد کشیدن، ژ

کامل نخواهیم شد.

بدانیم که؛ کمک خدا فقط به اندازه یک دعا ا زما فاصله دارد.

بدانیم که؛ بهتر است نقشه‌های خود را با مداد تصورات خود بکشیم و آنگاه

پاک کن را به دستان پرقدرت خداوند بسپاریم.

بدانیم که؛ پاسخ درست خداوند همیشه بعد از درخواست اشتباه ما روشنایی بخش است.

بیایید هر روز تازه را با دلایل خاصی که آن روز دارد به ستایش خداوند

 مشغول باشیم و در ان روز شاهد خلق بهترین و زیباترین لحظه‌ها باشیم.



:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 اسفند 1390 | نظرات ()